حسین لرزاده (Hossein Lorzadeh)
(حسین بن محمد معمار) در سال 1285 شمسی در تهران، ایران دیده به جهان
گشود. او که تعداد ۸۴۳ مسجد را طرح و بعضا اجرا و یا نظارت کرده است، به
عنوان منتخب فرهنگستان در بزرگداشت نام آوران سال ۱۳۸۱ شمسی برگزیده شد.
حسین لرزاده (Hossein Lorzadeh)
(حسین بن محمد معمار) در سال 1285 شمسی در تهران، ایران دیده به جهان
گشود. او که تعداد ۸۴۳ مسجد را طرح و بعضا اجرا و یا نظارت کرده است، به
عنوان منتخب فرهنگستان در بزرگداشت نام آوران سال ۱۳۸۱ شمسی برگزیده شد.
مکان : تهران، ایران (Iran, Tehran)
ساخت : 1393 شمسی
مساحت : ۱۳۱۳ مترمربع
جوایز : فینالیست جایزه جهانی آجر ۲۰۱۴، رتبه سوم گروه مسکونی آپارتمانی جایزه معمار ۱۳۹۳
این پروژه توسط شرکت معماریHariri & Hariri طراحی شده و در نزدیکی میدان آرژانتین در خیابان الوند واقع شده است.
ساختمان دارای نمایی دو پوسته می باشد و با استفاده از فن آوری های جدید به ساخت الگوهای ایرانی پرداخته است ، در پوسته بیرونی نما از تقاطع طرح های هندسی به شیوه ای انتزاعی و مدرن استفاده شده است.
ادامه مطلب در
نمی توان به طور قطع و یقین تعیین نمود که ظهور اندیشه عوالم فراتر از عالم ماده و نیز مراتب آن، از چه زمانی در میان متفکران و اندیشمندان این سرزمین رخ نموده است. در حکمت و فلسفه ایرانی بحث خیال و عالم مثال در دو قلمرو، استعداد طرح می یابد، اول اثبات و شرح عوالم روحانی و مافوق طبیعت و دوم ذیل بحث نفس، که برای آن قوائی چون حواس پنجگانه و یا قوای متوسط و از جمله آن قوه مصوره “قوه ای که قادر است صور اشیاء را در حالی که حامل آن صور (یعنی ماده) در معرض حواس آدمی نباشد، ایجاد می کند” را قائل می شوند.
قدرت قوه خیال گاهی فطری و گاهی اکتسابی است، اما آن چه در این میان اهمیت دارد اینست که صوری که مولانا، شهود می کند تنها صور عالم مثال نیست. بلکه صور مخلوق به واسطه خلاقیت نفس و قوه خیال اوست. نفس این قوه از عالم بالاست و شکل ماده ندارد. و زمانی که بدن و این جهان را رها می کند، با خودش صورت های جسمانی را همراه می برد. عوالم سه گانه حس، خیال و عقل، مراتب قدرت و قوای وجودی انسان است. آدمی به حضور خود در جهان کمتر آگاهست و مولانا این را می داند، می شناسد و بیان می کند. موقعیت ها را به روی ما می گشاید (و البته چیزهایی را هم پنهان می دارد). اگر چه وی در گفته هایش رسالتی برای کشف حقیقت قائل نیست و آن را صرفا ابزاری برای تذکر می بیند. اما همین نحوه بیان در آشکارگی و از حجاب بیرون شدگی فضا، همچنان موثر افتاده است. برای این که مولانا بتواند از صدق و کذب چیزی، سخن بگوید، باید نخست، خودِ آن چیز را آشکار کند. حقیقت ناپنهانی است. حال آن که در متافیزیک، حقیقت پنهان است و نیروی اشعار مولانا در این پرده برداری و آشکارگی است. نیروی این گفته ها آنجا روشن می شود که می تواند ساختار معنایی یا “جهان خود” را بیآفریند، این کار از عهده آن زبانی که به حقیقت دست نیافته، هیچگاه بر نمی آید.